سومین
عاملی که برای کنترل گفته اند، نفس لوامه است که به آن وجدان اخلاقی هم می گویند و
علمای علم اخلاق، روانشناسان و مخصوصاً روانشناسان امور تربیتی درباره این نیرو
اصرار فراوان دارند.
حقیقت نفس لوامه
مقصود
از نفس لوامه یعنی وجدان. که البته حقیقتش را نمی دانیم، چنانچه حقیقت علم را نمی
دانستیم که چیست و از آثارش پی به آن بردیم.در وجدان اخلاقی و نفس لوامه هم، چنین
است. حقیقت آن را نمیدانند، اما کارش معلوم است و از آثار آن پی می بریم که حالتی
بنام نفس لوامه یا وجدان در انسان هست. کار نفس لوامه در کارهای خیر و خوب، قبل از
عمل، تشویق و در حین عمل، ترغیب وبعد از عمل، تحسین است. شما که وجدان و نفس لوامه
دارید، اگر تصمیم به انجام کار خیری گرفتید، نیرویی از درون، شما را تشویق به آن
میکند که به موجب آن حتی تاخیر را جایز نمی دانید.
آنگاه که دنبال آن کارید، ترغیب می کند تا اینکه کار را
انجام دهید و وقتی کار انجام شد شما را تسحین می کند آنچنان که از انجام آن کار
نشاط و سروری در خود می یابید.
برای مثال تصمیم گرفته اید که جهاز به دخترتان داده و او را
شوهر دهید.وقتی این تصمیم را گرفتید نیرویی در وجودتان مرتب شما را تشویق به این
کار کرده و کوتاهی در آن امر را جایز نمی دانید. وقتی هم که پیگیری آن کار را می
کنید، آن نیرو مرتب ترغیب به جزء دیگر کار می نماید و آنگاه که جهاز فرزندتان را
کامل کردید و او به خانه شوهر رفت، آن شب شما بسیار با نشاط و با سرورید، گویا
نیرویی از درون شما را تحسین می کند. لذا در کارهای خیر، عمل وجدان این است: تشویق
قبل ازعمل، ترغیب در حین عمل و تحسین بعد از عمل.
اما در کارهای بد: تهدید است قبل از عمل، کفّ و جلوگیری است
در حین عمل، و ملامت وسرزنش است بعد از عمل. یک انسان با وجدان اگر تصمیم بگیرد که
نعوذ بالله با کسی تخلف کرده یا شخصی را گول بزند، برای مثال یک کاسب با وجدان
تصمیم بگیرد که جنسی راکه دارد نفروخته، بازار سیاه درست کند، در هماندم که می
خواهد این تصمیم را بگیرد حالتی در درون اوست که او را از این عمل ترسانده و
تهدیدش می کند. علم نیز دخالت زیادی در این تصمیم گیری وجدان دارد.چرا که به همان
اندازه که علم داشته باشد، تهدید کرده و او را از دنیا و آخرت می ترساند. و در هر
صورت تمام حربه ها را برای جلوگیری از این
عمل بکار می بندد. اما اگر آن کار را انجام داد این نیروی درونی، کف و جلوگیری می
کند. یعنی اگر در مرتبه اول موفق نشد، در مراحل بعد مدام جلوگیری و تهدید کرده، او
را می ترساند. تا اینکه عمل به پایان برسد و آنگاه ضربات و تازیانه های وجدان کار
خود را آغاز می کند.که تو مسلمانی، چرا گرانفروشی و غش در معامله کردی؟!چرا آبروی
دیگران را بردی؟ چرا ضربه به انقلاب زدی؟ این ضربات وجدان آنقدر سنگین است که گاه
منجر به ضعف اعصاب یا حتی دیوانگی می گردد. بسیاری از جنایتکاران را سراغ داریم که
ضربات و تازیانه های وجدان اینها را دیوانه کرده است.